Esquisse

ساخت وبلاگ
پاییز فصل دلبری ست 

انارها دانه دانه سرخ می شوند و دل می برند از چشمان من و قرار از لبان عاشق تو .

.

.

به خودم قول دادم پاییز امسال عاشق شوم. سرمست برگریزان و رقصنده با برگها .

غروب سرد و هزار رنگ را به شب زود هنگام بدوزم و ریه هایم پر کنم از عطر سرما. به دیدار قاصدک ها بروم و خبر آمدنت را بگیرم و با لبخند کبود و چای داغ به انتظارت بنشینم و به انارها فکر کنم. 

پاییز فصل دلبری ست ...

Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : رقصنده, نویسنده : cesquisse8 بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36

پاس داشت تنهایی   پاییز و خاموشی زود هنگام در خانه ی ما رسمی ست دیرینه ! مدتی ست آشپزخانه مان را کشف کردم ....شبها حال خوبی دارد ....نور کافی....نسیم خنک ....عطر گلها در حیاط خلوت و لذت در دسترس بودن انواع خوراکی و نوشیدنی . پاییز پارسال  تمام وقت در پذیرایی بودم با کتاب و لپ تاب و متعلقین و متعلقات... نشد که بمانم...زمستان را در اتاق همیشه خالی برادر به سر بردم ....و شبها مثل امین اموال اتاق را ت Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36

    پاییز جان می دهد برای ادبیات روس و ....خواندن دوباره ی صدسال تنهایی و دم نوش های معطر و سرچ بارها و بارها  ** تور لحظه آخری مسکو ......تور ارزان قیمت روسیه ....موزه آرمیتاژ...  تور زمستان روسیه .....***   و ....غرق در لذت سفر.    این روزها فقط درام رمانتیک چرایش را نمی دانم ....گلبول های رامانتیک خونم کم شده..... ....the choice    گاهی سطحی ...گاهی دراماتیک ...شبهای پاییز را سحر می کنم. و با ع Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : طاقچه, نویسنده : cesquisse8 بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36

اولین خروجی را پیچید سمت چپ ... کیفم را کنار انداختم ، اثری از رژ قرمز صبحم نبود ،چشمان گود افتاده ام  می سوخت ... پلکهایم با گرمی بسته شد ،  درست در نقطه ی بودیم که هیچ چیز نبود   حتی جاده - خاکی و آسفالتش فرقی نداشت ....چراغ چند خانه شبیه مرغداری از دور سو سو می زد  طعم گس ترس توام با شک  آلوده ...وحشت زده و خسته ...نپرسیدم ...(نتوانستم !!) بارها و بارها این تجربه ی تلخ را داشتم ...روز و شبش فرق Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36

بساطم را جمع کردم آمدم آشپزخانه ، همه خوابیده اند ....از وقتی شبها می آیم اینجا مامان روی میز را خلوت میکند ویک دیس پراز خرمالوی شسته را برایم میگذارد و می رود .....اصلا لذت دنیا همین است ...همین که زیباترین مامان دنیا را داشته باشی که موقع ظرف شستن زمزمه می کند وباچاشنی گلاب ،انارها را دانه دانه با ظرافت توی ظرف بلور می ریزد و تو را به یک کاسه از بهشت و شراب دعوت می کند .  دیوان شمس میخواند ...صد Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36

نامه های فروغ و گلستان دست به دست می چرخد...حالا که دیگر فروغ نیست! و دستاش خاموش از نوشتن و صدایش یخ زده در چند شعر دور و عکسهایش ...عکس های زنی که سال ها آرزو و عشق هر مردی بود...تحسین برانگیز .زیبا، پر از بعد و سرشار شعور. تهران همان شهر وحشت زده و مفلوک است، با کاویدن نامه هایت و خط کشیدت بر لب خندت و تنها گذاشتن کامیار! تهران همان شهری که تو دوستش داشتی!   آدم ها شعرهایت را نمی خوانند...فیلم Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36

هوا ،هوای تیره و نمناک آلوده به اندوه هوای سرد تنفس و دستان منجمد من نه      دیگر گرم نخواهد شد و مرگ رازقی را از یاد نخواهم برد و چشمان غبار گرفته ی تنهاترین گلدان .   واژه ها شکست و پیکر بی جان آواز در دستان سرد من ذوب شد . دیگرشعر نخواهم سرود هیچ خیابانی رابرای دیدار نخواهم دوید و خطوط دستانت را یه یاد نخواهم سپرد     سرما می بارد   بلورهای بی همتای حزن، دانه دانه به جانم می نشینند و فاتح این ر Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36